جدول جو
جدول جو

معنی یله گنبد - جستجوی لغت در جدول جو

یله گنبد
(یَ لَ یَ شَ)
دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 25هزارگزی شمال ضیأآباد و 6هزارگزی راه شوسه. سکنۀ آن 402 تن، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است. از طریق بوئینگ می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ گُم بَ)
دهی است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم که در 21 هزارگزی باختر کهک و 9 هزارگزی خاور راه شوسه قم به اصفهان واقع شده. هوایش معتدل است و 200 تن سکنه دارد که از طایفه زندی لک هستند. آبش از قنات و محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری و شترداری است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ گُلْ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 34 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 52 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 246 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و نخود وزردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 2هزار گز به نام قره گنبد بالا و پائین مشهور است. سکنه قره گنبد پائین 110 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان گاوبازه در شهرستان بیجار. تپه ماهور و سردسیر. سکنه 440 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقعدر 24هزارگزی باختر چکنۀ بالا. هوای آن معتدل و دارای 199 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(یَ لَ / لِ گَ)
یلخی. ایلخی. خیل. گلۀ اسب. (یادداشت مؤلف).
- یله گرد چرا کردن، در ایلخی چریدن. آزاد و یله چرا کردن: مالهاشان یله گرد چرا می کنند. (از تحفۀ اهل بخارا). و رجوع به یلخی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ عَ)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی شمال ضیأآباد و 5 هزارگزی راه عمومی. سردسیر. سکنه 435 تن. آبش از چشمه سار، محصول عمده لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، ساکنین از طایفۀچکنی بوده در زمستان به حدود خاکینه طارم میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
اوج تپه، دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در60هزارگزی شمال ضیأآباد و 18 هزارگزی راه شوسه. سردسیر. سکنه 500 تن. آبش از چشمه سار و رود خانه گوگ دره، محصول عمده اش لوبیا، یونجه، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی آنجا گلیم وجاجیم و جوال بافی است. ساکنین از طایفۀ درویش وند هستند و در زمستان به زرین خانه کنار شاهرود میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
هرزه گرد، ول گرد
فرهنگ گویش مازندرانی